آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Muster

ˈmʌstər ˈmʌstə

معنی muster | جمله با muster

verb - transitive

فراخواندن، احضار کردن، جمع‌آوری کردن

The officer mustered the sailors on the deck.

افسر ملوانان را به عرشه فراخواند.

The troops were mustered on the hill.

قشون را روی تپه مستقر کردند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The soldiers were mustered and there was one unaccounted for.

سربازان را حاضر و غایب کردند و یک نفر غایب بود.

to muster up one's courage

تمام قدرت خود را به کار بردن

She mustered her belongings on the corner of the room.

او متعلقات خود را در گوشه‌ی اتاق جمع کرد.

The book reading public musters 60% of the population.

افراد کتاب‌خوان 60 درصد جمعیت را تشکیل می‌دهند.

All together 30 thousand volunteers were mustered.

روی‌هم‌رفته سی هزار داوطلب گردآمدند.

noun

(ارتش) لیست اسامی، جمع‌‌آوری، اجتماع، آرایش، صف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

a muster of troops

فراخوان لشگریان

verb - intransitive

جمع شدن

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد muster

Phrasal verbs

muster in (or out)

به خدمت نظام فراخواندن (یا از خدمت نظام مرخص کردن)

Idioms

pass muster

واجد شرایط بودن، پذیرفتنی بودن

ارجاع به لغت muster

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «muster» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/muster

لغات نزدیک muster

پیشنهاد بهبود معانی