گذشتهی ساده:
marshaledشکل سوم:
marshaledسومشخص مفرد:
marshalsوجه وصفی حال:
marshalingشکل جمع:
marshalsشکل نوشتاری دیگر این لغت در گذشتهی ساده و شکل سوم: marshalled
شکل نوشتاری دیگر این لغت در وجه وصفی حال: marshalling
سازمان دادن، گرد آوردن، بسیج کردن، آماده کردن، سامان دادن، جمعآوری کردن
The general marshalled his troops before launching the attack.
ژنرال، نیروهایش را پیشاز آغاز حمله سامان داد.
They marshalled volunteers to clean the beach after the storm.
آنها داوطلبان را برای پاکسازی ساحل پساز طوفان، گرد آوردند.
I tried to marshal my thoughts.
کوشیدم که افکار خود را متمرکز کنم.
to marshal forces for battle
نیروها را برای نبرد آراستن
انگلیسی بریتانیایی مسئول برگزاری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Festival marshals helped people find the exits after the fireworks show.
مسئولان جشنواره پساز نمایش آتشبازی به مردم کمک کردند تا خروجیها را پیدا کنند.
Event marshals ensured that everyone followed safety rules.
مسئولان مراسم اطمینان حاصل کردند که همه از قوانین ایمنی پیروی کنند.
انگلیسی آمریکایی پیشاهنگ مراسم، رهبر رژه، مارشال
The festival’s marshal delivered a short speech before the procession began.
رهبر مراسم پیشاز آغاز رژه، سخنرانی کوتاهی ایراد کرد.
Being named marshal was a great honor for the retired firefighter.
انتخاب شدن بهعنوان مارشال، افتخار بزرگی برای آتشنشان بازنشسته بود.
انگلیسی آمریکایی حقوق مأمور اجرای احکام دادگاه، مأمور قضایی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
A federal marshal delivered the court order to the defendant’s home.
مأمور فدرال، حکم دادگاه را به منزل متهم رساند.
The marshals are responsible for protecting witnesses during the trial.
مأموران، مسئول حفاظت از شاهدان درطول محاکمه هستند.
مارشال (عنوان رسمی نظامی)
شکل نوشتاری دیگر: Marshal
The president awarded the title of field marshal to the victorious general.
رئیسجمهور، عنوان مارشال را به ژنرال پیروز اعطا کرد.
The air vice marshal inspected the new fighter jets at the base.
معاون مارشال هوایی از جنگندههای جدید در پایگاه بازدید کرد.
مارشال (عنوان رسمی در نظام پلیس یا آتشنشانی آمریکا)
شکل نوشتاری دیگر: Marshal
Marshal Davis will oversee the investigation personally.
مارشال دیویس شخصاً بر روند تحقیقات نظارت خواهد کرد.
The fire marshal inspected the building to ensure it met safety standards.
مارشال آتشنشانی، ساختمان را بازرسی کرد تا از رعایت استانداردهای ایمنی اطمینان حاصل کند.
The marshal captured the horse thieves.
کلانتر اسب دزدها را دستگیر کرد.
طرح مارشال (برنامه کمک امریکا به کشورهای جنگ زدهی اروپا پس از جنگ دوم جهانی)
رئیس دژبان پادگان
شکل جمع marshal در زبان انگلیسی marshals است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «marshal» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/marshal