فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Deploy

dɪˈplɔɪ dɪˈplɔɪ

گذشته‌ی ساده:

deployed

شکل سوم:

deployed

سوم‌شخص مفرد:

deploys

وجه وصفی حال:

deploying

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adverb C1

گسترش، جبهه، گسترش یافتن، به‌حالت صف درآوردن، قراردادن قشون

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The infantry was deployed on both sides of the hill.

پیاده‌نظام در دو سوی تپه موضع گرفته بود.

He had deployed his reporters along the hallways.

او خبرنگاران خود را در راهروها مستقر کرده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deploy

  1. verb redistribute, station troops or weapons
    Synonyms:
    use utilize set up arrange position dispose display extend expand spread out set out put out open unfold fan out form front take battle stations patrol
    Antonyms:
    withhold not use

ارجاع به لغت deploy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deploy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deploy

لغات نزدیک deploy

پیشنهاد بهبود معانی