با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Deploy

dɪˈplɔɪ dɪˈplɔɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    deployed
  • شکل سوم:

    deployed
  • سوم‌شخص مفرد:

    deploys
  • وجه وصفی حال:

    deploying

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adverb C1
گسترش، جبهه، گسترش یافتن، به‌حالت صف درآوردن، قراردادن قشون

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- The infantry was deployed on both sides of the hill.
- پیاده‌نظام در دو سوی تپه موضع گرفته بود.
- He had deployed his reporters along the hallways.
- او خبرنگاران خود را در راهروها مستقر کرده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deploy

  1. verb redistribute, station troops or weapons
    Synonyms: arrange, display, dispose, expand, extend, fan out, form front, open, position, put out patrol, set out, set up, spread out, take battle stations, unfold, use, utilize
    Antonyms: not use, withhold

ارجاع به لغت deploy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deploy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deploy

لغات نزدیک deploy

پیشنهاد بهبود معانی