گذشتهی ساده:
deployedشکل سوم:
deployedسومشخص مفرد:
deploysوجه وصفی حال:
deployingگسترش، جبهه، گسترش یافتن، بهحالت صف درآوردن، قراردادن قشون
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The infantry was deployed on both sides of the hill.
پیادهنظام در دو سوی تپه موضع گرفته بود.
He had deployed his reporters along the hallways.
او خبرنگاران خود را در راهروها مستقر کرده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «deploy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deploy