آخرین به‌روزرسانی:

بچه به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

کودک

فونتیک فارسی

bachche
اسم

child, juvenile, youngster, adolescent, babe, gossoon, infant, wean, kid, baby, tad, tod

بچه از عهده‌ی این کار برنمی‌آید.

This is beyond the capacity of a child.

مثل بچه رفتار نکن!

Don't act like a child!

توله‌ی حیوان

فونتیک فارسی

bachche
اسم

cub, whelp, kid, youngling, suckling, the young of an animal

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

بچه شیر

a lion cub

کودکان یک بچه روباه زخمی پیدا کردند.

The children found an injured fox cub.

فرزند

فونتیک فارسی

bachche
اسم

child, offspring

اگر من بمیرم بچه‌ام چه می‌شود؟

What will become of my child if I die?

وقتی به سفر کاری می‌رود من از بچه‌اش مراقبت می‌کنم.

I will look after her child when she is on a business trip.

اهل یا زاده‌ی مکان مشخص

فونتیک فارسی

bachche
اسم

chap, fellow, belonging to a particular place or group

بچه‌ی خیلی خوشگذرانی به نظر می‌رسید.

He seemed a very jovial chap.

بچه‌ی بسیار دوست‌داشتنی‌ای بود.

He was an immensely likeable chap.

عامیانه kid, kiddie, kiddy, tyke

pup, puppy

puppy

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بچه

  1. مترادف:
    اسم
    متضاد:
    کبیر
  1. مترادف:
    اندک‌سال خردسال صغیر طفل فرزند کم‌سال کم‌سن کودک نابالغ نارسیده نوباوه نوزاد
    متضاد:
    همکار هم‌شاگردی رفیق

سوال‌های رایج بچه

بچه به انگلیسی چی می‌شه؟

کلمه «بچه» به انگلیسی child است و به فردی اطلاق می‌شود که در مرحله اولیه زندگی خود قرار دارد و هنوز به بلوغ فیزیکی و ذهنی نرسیده است.

بچه‌ها معمولاً از بدو تولد تا سن نوجوانی را شامل می‌شوند، اما سن دقیق تعریف این دوره بسته به فرهنگ و نظام‌های اجتماعی متفاوت است. در بسیاری از جوامع، کودکی به‌عنوان یکی از مراحل حساس و تعیین‌کننده زندگی انسان‌ها به‌شمار می‌آید که در آن رشد جسمی، ذهنی و اجتماعی فرد اتفاق می‌افتد.

بچه‌ها در این دوره از زندگی در حال یادگیری و رشد هستند. آن‌ها مهارت‌های اولیه مانند صحبت کردن، راه رفتن و ارتباط برقرار کردن با دیگران را می‌آموزند. این دوره، همچنین دوران کشف و تجربه است؛ بچه‌ها به دنیای اطراف خود نگاه می‌کنند، سوالات زیادی می‌پرسند و از طریق بازی و تعامل با محیط خود به یادگیری و حل مشکلات می‌پردازند.

رفتارهای بچه‌ها معمولاً مبتنی بر کنجکاوی و کاوش است، و این ویژگی‌ها باعث می‌شود که این دوران، زمان مناسبی برای آموزش و شکل‌دهی به رفتارها و اعتقادات باشد.

از نظر روانشناسی، دوران کودکی یکی از مهم‌ترین دوره‌های رشد انسان است. در این دوره، شخصیت و ویژگی‌های فردی فرد شکل می‌گیرد و تأثیرات محیطی و اجتماعی می‌تواند تأثیر زیادی بر توسعه کودک داشته باشد. روابط کودک با خانواده، معلمان، همسالان و جامعه به‌طور مستقیم بر رشد اجتماعی و عاطفی او تأثیر می‌گذارد. همچنین، در این دوران، رشد مغزی سریع است و کودکان توانایی‌های یادگیری زیادی دارند.

در دنیای اجتماعی و فرهنگی، بچه‌ها به‌عنوان آینده‌سازان جامعه شناخته می‌شوند. تربیت و آموزش صحیح بچه‌ها نه‌تنها به رشد فردی آن‌ها کمک می‌کند بلکه در نهایت بر رشد اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه تأثیرگذار است. بنابراین، فراهم کردن محیطی مناسب و حمایت‌کننده برای رشد سالم بچه‌ها، به‌ویژه در دوران کودکی، برای تضمین آینده‌ای روشن ضروری است.

ارجاع به لغت بچه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بچه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بچه

لغات نزدیک بچه

پیشنهاد بهبود معانی