baby, child, infant, kid, babe, brat, toddler, juvenile, youngster, urchin, tot, ped-, pedo-
baby
child
infant
kid
babe
brat
toddler
juvenile
youngster
urchin
tot
ped-
pedo-
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
با محبتی عمیق به طفل خود خیره شد.
She gazed with deep affection at her baby.
هرگاه صحبت از طفل بیمارش میشد، پیشانی او چروکیده میشد.
Every time there was talk of her sick child, her brow would become furrowed.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «طفل» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/طفل