فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

نوجوان به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

کسی که تازه به سن جوانی رسیده

فونتیک فارسی

nõjavaan
اسم

teenager, adolescent, in the prime of youth, teen, juvenile, blooming, whippersnapper, youngster

وقتی نوجوان بودم، سفالگری را یاد گرفتم.

I learned ceramics when I was a teenager.

او مثل یک نوجوان دلباخته رفتار می‌کرد.

He was acting like a lovelorn teenager.

پسر

stripling

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد نوجوان

  1. مترادف:
    برنا جوان شاب طفل کودک نوبالغ نوخاسته نورسته
    متضاد:
    پیر

ارجاع به لغت نوجوان

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «نوجوان» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نوجوان

لغات نزدیک نوجوان

پیشنهاد بهبود معانی