آخرین به‌روزرسانی:

خردسال به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

کم‌سن‌وسال

فونتیک فارسی

khordsaal
اسم صفت

young, youngster, infant, child, underage

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

مادران با کودکان بسیار خردسال

mothers with very young children

کتابی برای کودکان خردسال

a book for small children

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خردسال

  1. مترادف:
    اسم
    متضاد:
    کهنسال
  1. مترادف:
    اندک‌سال بچه بچه‌سال صغیر طفل کم‌سال کم‌سن کوچک
  1. مترادف:
    کودک نابالغ نارسیده نوباوه

ارجاع به لغت خردسال

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خردسال» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خردسال

لغات نزدیک خردسال

پیشنهاد بهبود معانی