با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

بچگانه به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

بچه‌مانند

فونتیک فارسی

bachchegaane
صفت
childish, infantile, juvenile, puerile

- رفتار داماد خیلی بچگانه بود.

- The groom's behavior was very infantile.

- رفتار آن مرد بچگانه بود.

- That man's behavior was juvenile.

- او چند اظهار نظر بچگانه کرد.

- He made a few childish observations.
کودکانه

فونتیک فارسی

bachchegaane
صفت
children's, baby-

- در اینجا انواع لباس‌های بچگانه به فروش می‌رسد.

- All kinds of children's clothes are sold here.

- کتاب‌های بچگانه به‌زیبایی تصویرسازی شده بودند.

- The children's books were beautifully illustrated.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بچگانه

ارجاع به لغت بچگانه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بچگانه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بچگانه

لغات نزدیک بچگانه

پیشنهاد بهبود معانی