year, twelvemonth, yearlong, annum, an-, anno-
چند سال است که فروش نوشابههای الکلی غیرقانونی شده است.
The sale of alcoholic drinks has been illegalized for some years.
هفت سال شاگردی یک استاد بنا را کرد.
He was bound over to a master mason for seven years.
anniversary, death anniversary, memorial day
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
سال درگذشت او را با ادای احترام دوستانهای به یاد آوردیم.
We remembered the anniversary of his passing with a quiet tribute.
با نزدیک شدن به سال بهترین دوستش، قلبش سنگین شد.
Her heart felt heavy as she approached the death anniversary of her best friend.
age, (being) old
سنوسال او به موضوع گفتوگو در مهمانی تبدیل شد.
His age became a topic of conversation at the party.
سنوسال میتواند عقل و دیدگاه را به ارمغان بیاورد.
Being old can bring wisdom and perspective.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سال» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سال