Squishy

ˈskwɪʃi ˈskwɪʃi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
جیغ‌ودادی، دارای صدای ترق‌وتروق، پیچ‌وتاب‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد squishy

  1. adjective Yielding easily to pressure or weight; not firm
    Synonyms: squashy, spongy, mushy, pappy, pulpous, pulpy, quaggy, soft, yielding, spongelike

ارجاع به لغت squishy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «squishy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/squishy

لغات نزدیک squishy

پیشنهاد بهبود معانی