فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:
Spongy
ˈspʌndʒi
ˈspʌndʒi
معنی و نمونه‌جمله
adjective
اسفنجی، شبیه اسفنج، نرم و متخلخل، نرم
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
spongy ground
زمین گل و شل (کاملاً خیس)
مترادف و متضاد spongy
-
adjective cushioned, absorbentSynonyms:soft yielding elastic resilient squishy rubbery absorptive cushiony light mushy porous pulpy pulpous pappyAntonyms:hard inflexible impermeable
ارجاع به لغت spongy
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «spongy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/spongy