با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Resilient

rɪˈzɪliənt rɪˈzɪliənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective C2
    پس‌جهنده، مرتجع، فنری، به‌حال نخستین برگردنده، بهبود‌پذیر
    • - Rubber is resilient.
    • - لاستیک کشسان است.
    • - She is a resilient woman and will soon get over the tragedy.
    • - او زن انعطاف‌پذیری است و به‌زودی بر این فاجعه چیره خواهد شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد resilient

  1. adjective bouncy, flexible
    Synonyms: airy, buoyant, effervescent, elastic, expansive, hardy, irrepressible, plastic, pliable, quick to recover,rebounding, rolling with punches, rubbery, snapping back, springy, stretchy, strong, supple, tough, volatile
    Antonyms: hard, inflexible, rigid, stiff

ارجاع به لغت resilient

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «resilient» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/resilient

لغات نزدیک resilient

پیشنهاد بهبود معانی