تابآور، سرسخت، قوی
She is a resilient woman and will soon get over the tragedy.
او زن قویای است و بهزودی بر این فاجعه چیره خواهد شد.
Children are often more emotionally resilient than adults.
کودکان معمولاً از نظر عاطفی تابآورتر از بزرگسالان هستند.
انعطافپذیر، کشسان، ارتجاعی، بهبودپذیر (قابل بازگشت به حالت اولیه)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Engineers chose a resilient material that could withstand pressure and bounce back.
مهندسان مادهای ارتجاعی را انتخاب کردند که بتواند فشار را تحمل کرده و به حالت قبل بازگردد.
The foam mattress is soft yet resilient.
تشک فومی نرم ولی ارتجاعی است.
Rubber is resilient.
لاستیک کشسان است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «resilient» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/resilient