آخرین به‌روزرسانی:

Springy

ˈsprɪŋi ˈsprɪŋi

معنی‌ها

adjective

فنری، کشسان، ارتجاعی

adjective

سر‌زنده، بانشاط، چابک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد springy

  1. adjective elastic
    Synonyms:
    flexible stretchy stretchable resilient adaptable pliable rubbery bouncy pliant limber malleable rubberlike

ارجاع به لغت springy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «springy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/springy

لغات نزدیک springy

پیشنهاد بهبود معانی