Springy

ˈsprɪŋi ˈsprɪŋi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

adjective
فنری، کشسان، ارتجاعی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
adjective
سر‌زنده، بانشاط، چابک
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد springy

  1. adjective elastic
    Synonyms: adaptable, bouncy, flexible, limber, malleable, pliable, pliant, resilient, rubberlike, rubbery, stretchable, stretchy

ارجاع به لغت springy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «springy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/springy

لغات نزدیک springy

پیشنهاد بهبود معانی