با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Effervescent

ˌefərˈvesnt ˌefəˈvesnt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
گازدار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- effervescent wine
- شراب گازدار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد effervescent

  1. adjective fizzing, foaming
    Synonyms: airy, boiling, bouncy, bubbling, bubbly, carbonated, elastic, expansive, fermenting, frothing, frothy, resilient, sparkling, volatile
    Antonyms: flat, stale
  2. adjective enthusiastic, vivacious
    Synonyms: animated, bouncy, brash, bubbly, buoyant, ebullient, excited, exhilarated, exuberant, gleeful, happy, high-spirited, hilarious, in high spirits, irrepressible, jolly, joyous, lively, merry, mirthful, sprightly, vital, zingy
    Antonyms: dull, inactive, serious, sober, unenthusiastic

ارجاع به لغت effervescent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «effervescent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/effervescent

لغات نزدیک effervescent

پیشنهاد بهبود معانی