با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Brash

bræʃ bræʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more brash
  • صفت عالی:

    most brash

معنی

noun adjective
ناشکیب و بی‌پروا، مته‌ور، گستاخ، بی‌حیا، بی‌شرم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد brash

  1. adjective impulsive, brazen
    Synonyms: audacious, bold, brazenfaced, cheeky, cocksure, cocky, effervescent, flip, foolhardy, forward, hasty, headlong, heedless, hotheaded, ill-advised, impertinent, impetuous, impolitic, impudent, incautious, inconsiderate, indiscreet, insolent, madcap, maladroit, nervy, precipitate, presuming, presumptuous, pushing, rash, reckless, rude, self-asserting, self-assertive, tactless, thoughtless, undiplomatic, untactful, uppity, vivacious
    Antonyms: afraid, careful, cautious, discreet, fearful, reserved

ارجاع به لغت brash

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brash» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/brash

لغات نزدیک brash

پیشنهاد بهبود معانی