آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Maladroit

ˌmæləˈdrɔɪt ˌmæləˈdrɔɪt ˌmæləˈdrɔɪt ˌmæləˈdrɔɪt

معنی maladroit | جمله با maladroit

adjective formal

بی‌مهارت، ناشی، بی‌دست‌وپا، دست‌وپاچلفتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

He was a maladroit dancer.

او رقصنده‌ای بی‌مهارت بود.

The maladroit driver caused a minor accident while trying to park the car.

راننده‌ی ناشی هنگام پارک خودرو دچار حادثه‌ای جزئی شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The maladroit attempt at fixing the leak only made it worse.

تلاش ناشیانه برای رفع نشتی، فقط آن را بدتر کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد maladroit

  1. adjective awkward, clumsy
    Synonyms:
    clumsy ungraceful inept unskillful klutzy unhandy bungling heavy-handed lumbering bumbling blundering clunky stumbling floundering halting gauche two left feet all thumbs
    Antonyms:
  1. adjective tactless

ارجاع به لغت maladroit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «maladroit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/maladroit

لغات نزدیک maladroit

پیشنهاد بهبود معانی