بیمهارت، ناشی، بیدستوپا، دستوپاچلفتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was a maladroit dancer.
او رقصندهای بیمهارت بود.
The maladroit driver caused a minor accident while trying to park the car.
رانندهی ناشی هنگام پارک خودرو دچار حادثهای جزئی شد.
The maladroit attempt at fixing the leak only made it worse.
تلاش ناشیانه برای رفع نشتی، فقط آن را بدتر کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «maladroit» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/maladroit