با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Unhandy

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

مشکل به‌دست‌آمده، ناراحت، نامناسب برای حمل‌ونقل، دور از دسترس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unhandy

  1. adjective Unskillful
    Synonyms: awkward, clumsy, maladroit, fumbling, inept, bungling, bunglesome, bulky, incompetent, blundering, bumbling, botching, slipshod, amateur, cumbersome, ungainly, inexpert, unmanageable, inconvenient, heavy-handed, unwieldy, klutzy, unskillful
    Antonyms: able, accomplished, nimble
  2. adjective Inconvenient
    Synonyms: awkward, ill-arranged, unwieldy, ill-contrived, bothersome, clumsy, ill-adapted, cumbersome, discommodious, unfit, disadvantageous, inappropriate, unsuitable, hampering, cumbrous
    Antonyms: convenient, manageable, commodious

ارجاع به لغت unhandy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unhandy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unhandy

لغات نزدیک unhandy

پیشنهاد بهبود معانی