Unmanageable

ʌnˈmænɪdʒəbl ʌnˈmænɪdʒəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
غیرقابل‌کنترل، اداره‌نشدنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unmanageable

  1. adjective unruly, wild
    Synonyms: awkward, berserk, chaotic, crazy, disobedient, disorderly, hysterical, lawless, madcap, nuts, out of control, outrageous, riotous, rowdy, turbulent, unbridled, uncontrollable, uncontrolled, undisciplined, ungovernable, unrestrained, violent

ارجاع به لغت unmanageable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unmanageable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unmanageable

لغات نزدیک unmanageable

پیشنهاد بهبود معانی