Unmanly

ʌnˈmænli ʌnˈmænli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

adjective
با نامردی، نامردانه، ناجوانمردانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
adjective
بزدل
adjective
(مرد) زن‌وار، زن‌صفت، زنانه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unmanly

  1. adjective Ignobly lacking in courage
    Synonyms: pusillanimous, chickenhearted, cowardly, craven, dastardly, faint-hearted, lily-livered, chicken, gutless, yellow, yellow-bellied, poor-spirited
  2. adjective Having qualities more appropriate to women than to men
    Synonyms: effeminate, womanish, epicene, cowardly, degrading, feminine, dishonorable, unmanful, sissified, effeminate cockney, gutless, sissyish, ignoble, mean, sissy, unmasculine, unmanlike
    Antonyms: manly
  3. adjective Lacking courage
    Synonyms: weak
  4. adverb Without qualities thought to befit a man
    Synonyms: unmanfully
    Antonyms: manfully

ارجاع به لغت unmanly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unmanly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unmanly

لغات نزدیک unmanly

پیشنهاد بهبود معانی