فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Unmanned

ˌʌnˈmænd ˌʌnˈmænd

معنی‌ها و نمونه‌جمله

adjective

بی‌سرنشین

a unmanned flight to the moon

پرواز بی‌سرنشین به ماه

adjective

خودکار، اتوماتیک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unmanned

  1. adjective lacking a crew
    Synonyms:
    remote-controlled
    Antonyms:
    manned

ارجاع به لغت unmanned

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unmanned» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unmanned

لغات نزدیک unmanned

پیشنهاد بهبود معانی