با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Ungovernable

ʌnˈɡʌvərnəbl ʌnˈɡʌvnəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
غیرقابل کنترل، غیرقابل‌اداره، وحشی، لجام گسیخته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ungovernable

  1. adjective Not submitting to discipline or control
    Synonyms: uncontrollable, disorderly, fractious, indocile, intractable, unruly, refractory, undisciplined, unmanageable, impotent, wild, disobedient, lawless, obstinate, obstreperous, impetuous, recalcitrant, irrepressible, mutinous, rampant, rebellious, untoward, unbridled

ارجاع به لغت ungovernable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ungovernable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ungovernable

لغات نزدیک ungovernable

پیشنهاد بهبود معانی