امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Lawless

    ˈlɑːləs ˈlɔːləs
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more lawless

    • صفت عالی:

      most lawless

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    یاغی، بی‌قانونی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    - a lawless city
    - شهر بی‌قانون
    - lawless practices
    - اعمال غیرقانونی
    - lawless frontiersmen
    - مرزنشینان قانون‌شکن
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد lawless

    1. adjective reckless, ungoverned
      Synonyms:
      bad wild violent disorderly unruly rebellious chaotic turbulent insubordinate savage criminal fierce unrestrained anarchic anarchical anarchistic riotous mutinous uncivilized evil infringing disobedient unorthodox noncompliant heterodox revolutionary traitorous warlike tempestuous barbarous untamed piratical seditious despotic tyrannous recusant nonconformist nihilistic terrorizing uncultivated unpeaceful contumacious
      Antonyms:
      legal lawful valid legitimate proper rightful licit governed

    ارجاع به لغت lawless

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «lawless» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lawless

    لغات نزدیک lawless

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی