فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Noncompliant

ˌnɑːnkəmˈplaɪənt ˌnɒnkəmˈplaɪənt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

نافرمانبر، ناسازگار، خاطی، غیرمنطبق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

Observations show that parents who are constantly distracted are at risk of producing noncompliant toddlers.

مشاهدات حاکی از آن است که والدینی که دائماٌ حواسشان پرت است، در خطر به وجود آوردن کودکانی نافرمانبر هستند.

He told us that the sign was non-compliant with the state laws.

او به ما گفت که آن نشانه با قانون ایالتی ناسازگار است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد noncompliant

  1. adjective unwilling to go along with something
    Synonyms:
    refusing negative objecting rebellious impatient declining recalcitrant belligerent truculent restive divergent declination contumacious refractory irregular
    Antonyms:
    willing obedient compliant subservient

ارجاع به لغت noncompliant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «noncompliant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/noncompliant

لغات نزدیک noncompliant

پیشنهاد بهبود معانی