صفت تفضیلی:
more irregularصفت عالی:
most irregularبیقاعده (درمورد فعل)، خلاف قاعده، بیرویه، غیرعادی، غیرمعمولی، بیترتیب، نامرتب
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
an irregular polygon
چندوجهی نامنظم
irregular conduct
رفتار غیرعادی
irregular forces
نیروهای نامنظم
irregular teeth
دندانهای ناصاف
an irregular coastline
کرانهی ناهموار
They had irregular shapes.
شکلهای ناجوری داشتند.
irregular verb
فعل بیقاعده
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «irregular» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/irregular