معنی elliptic به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ɪˈlɪptɪk ɪˈlɪptɪk

معنی

adjective

بیضی، (دستورزبان) افتاده، محذوف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد elliptic

adjective Characterized by extreme economy of expression or omission of superfluous elements; ; - H.O.Taylor

Synonyms: elliptical, egg-shaped, oval, oval-shaped, oblongated, ovate, oviform, ovoid, prolate

ارجاع به لغت elliptic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «elliptic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/elliptic

لغات نزدیک elliptic

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return