آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Lumpy

ˈlʌmpi ˈlʌmpi

صفت تفضیلی:

lumpier

صفت عالی:

lumpiest

معنی lumpy | جمله با lumpy

adjective

قلمبه، ناصاف، گوله‌گوله، پر از برآمدگی، ناهموار

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The road was rough and lumpy after the storm.

جاده پس‌از طوفان ناهموار و پر از برآمدگی شده بود.

The sauce was lumpy and needed to be blended.

سس گوله‌گوله شده بود و نیاز به مخلوط‌ کردن داشت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a lumpy mattress

تشک ناصاف، تشک قلمبه‌قلمبه

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد lumpy

  1. adjective unwieldy or clumsy, especially due to excess weight
    Synonyms:
  1. adjective not regular in form or outline
    Synonyms:
  1. adjective like or containing small sticky lumps
    Synonyms:

سوال‌های رایج lumpy

صفت تفضیلی lumpy چی میشه؟

صفت تفضیلی lumpy در زبان انگلیسی lumpier است.

صفت عالی lumpy چی میشه؟

صفت عالی lumpy در زبان انگلیسی lumpiest است.

ارجاع به لغت lumpy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lumpy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lumpy

لغات نزدیک lumpy

پیشنهاد بهبود معانی