آخرین به‌روزرسانی:

Lumpy

ˈlʌmpi ˈlʌmpi

صفت تفضیلی:

lumpier

صفت عالی:

lumpiest

معنی و نمونه‌جمله

adjective

موج‌دار، متلاطم، ناهنجار، قلنبه، ناصاف، سنگین

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

a lumpy mattress

تشک ناصاف، تشک قلمبه‌قلمبه

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lumpy

  1. adjective unwieldy or clumsy, especially due to excess weight
    Synonyms:
    heavy cumbersome ponderous cumbrous lumpish
  1. adjective not regular in form or outline
    Synonyms:
    uneven bumpy knotty
  1. adjective like or containing small sticky lumps
    Synonyms:
    chunky

سوال‌های رایج lumpy

صفت تفضیلی lumpy چی میشه؟

صفت تفضیلی lumpy در زبان انگلیسی lumpier است.

صفت عالی lumpy چی میشه؟

صفت عالی lumpy در زبان انگلیسی lumpiest است.

ارجاع به لغت lumpy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lumpy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lumpy

لغات نزدیک lumpy

پیشنهاد بهبود معانی