با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Lumping

American: ˈləmpɪŋ British: ˈlʌmpɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    lumped
  • شکل سوم:

    lumped
  • سوم‌شخص مفرد:

    lumps

معنی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lumping

  1. verb Group or chunk together in a certain order or place side by side
    Synonyms: withstanding, collocating, enduring, tolerating, wadding, taking, knotting, swallowing, heaping, sustaining, bearing, supporting, suffering, clumping, stomaching, clotting, standing, caking, going, bulging, brooking, beating, accepting, aggregating, abiding
    Antonyms: changing, fighting
  2. verb To move heavily
    Synonyms: stumping, lumbering, hulking, clumping
  3. verb To put into a disordered pile
    Synonyms: stacking, piling, mounding, hilling, heaping, drifting, banking

ارجاع به لغت lumping

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lumping» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lumping

لغات نزدیک lumping

پیشنهاد بهبود معانی