گذشتهی ساده:
bulgedشکل سوم:
bulgedسومشخص مفرد:
bulgesمتورم، قلمبهشده، بیرونزده، پفکرده، ورقلمبیده
bulging eyes
چشمهای پفکرده
bulging muscles
ماهیچههای بیرونزده و متورم
پر (به گونهای که برجسته و بیرونزده باشد)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
bulging pockets
جیبهای پر
bulging suitcase
چمدان پر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bulging» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bulging