Protruding

prəˈtrudɪŋ prəˈtruːdɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
برجسته، ورقلمبیده، بیرون‌زده، برآمده، قلمبه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The protruding branch made it difficult to walk along the path.
- شاخه‌ی بیرون‌زده راه رفتن در مسیر را سخت می‌کرد.
- His shirt could barely contain his protruding belly after the feast.
- پیراهنش به‌سختی می‌توانست شکم برآمده‌اش را بعداز جشن در بر بگیرد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت protruding

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «protruding» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/protruding

لغات نزدیک protruding

پیشنهاد بهبود معانی