برجسته، ورقلمبیده، بیرونزده، برآمده، قلمبه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The protruding branch made it difficult to walk along the path.
شاخهی بیرونزده راه رفتن در مسیر را سخت میکرد.
His shirt could barely contain his protruding belly after the feast.
پیراهنش بهسختی میتوانست شکم برآمدهاش را بعداز جشن در بر بگیرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «protruding» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/protruding