فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Protrude

prəˈtruːd prəˈtruːd

گذشته‌ی ساده:

protruded

شکل سوم:

protruded

سوم‌شخص مفرد:

protrudes

وجه وصفی حال:

protruding

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

برآمدگی داشتن، جلو‌آمده بودن، تحمیل کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

protruding teeth

دندان‌های جلو آمده

The revolver's barrel protruded from his pocket.

لوله‌ی هفت‌تیر از جیبش بیرون زده بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a man with protruding eyes

مردی با چشم‌های بیرون‌زده

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد protrude

  1. verb stick out
    Synonyms:
    stand out project extend jut poke stick up jut out pop extrude obtrude start swell bulge point shoot out overhang come through pouch beetle pout butt out distend
    Antonyms:
    sink depress

ارجاع به لغت protrude

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «protrude» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/protrude

لغات نزدیک protrude

پیشنهاد بهبود معانی