گذشتهی ساده:
depressedشکل سوم:
depressedسومشخص مفرد:
depressesوجه وصفی حال:
depressingدلتنگ کردن، دژم کردن، افسرده کردن، کمبها کردن، از ارزش انداختن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
فرو بردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
If you depress the gas pedal, the car will go faster.
اگر روی پدال گاز فشار بیاوری، اتومبیل تندتر میرود.
Depress the red button to start the motor.
برای بهکار انداختن موتور دکمهی قرمز را فشار دهید.
It depressed me to visit her tomb.
رفتن به آرامگاه او مرا افسرده کرد.
The room was depressingly dark and quiet.
اتاق بهطور افسردهکنندهای (بهطور دلگیری) تاریک و ساکت بود.
Rumors of war further depressed stock prices.
شایعات جنگ بهای سهام را کاهش بیشتری داد.
Unemployment and the lowering of incomes will depress the markets.
بیکاری و کم شدن درآمدها بازارها را کساد خواهد کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «depress» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/depress