گذشتهی ساده:
droopedشکل سوم:
droopedسومشخص مفرد:
droopsوجه وصفی حال:
droopingشکل جمع:
droopsافکندن، سستی، افسرده و مأیوس شدن، پژمرده شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The apple tree was drooping under the weight of its fruit.
درخت سیب در زیر بار میوه خم شده بود.
Plants drooping for lack of rain.
گیاهانی که در اثر کمبود باران پژمرده میشدند.
As night drew near the crimson sun drooped slowly in the west.
با نزدیک شدن شب خورشید سرخگون بهآرامی در باختر غروب کرد.
Her thoughts drooped with fatigue.
افکارش در اثر خستگی تحلیل رفت.
Gradually, the soldiers' spirits began to droop.
کمکم سربازان روحیهی خود را از دست دادند.
the droop of her head
سر خمیدگی او
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «droop» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/droop