با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Dangle

ˈdæŋɡl ˈdæŋɡl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dangled
  • شکل سوم:

    dangled
  • سوم شخص مفرد:

    dangles
  • وجه وصفی حال:

    dangling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive adverb
    آویزان بودن، آویزان کردن، آویختن، آویزان
    • - Long, golden earrings were dangling from her ears.
    • - گوشواره‌های بلند و طلایی از گوش‌هایش آویخته بود.
    • - The monkey caught hold of the branch and swung dangling there.
    • - میمون به شاخه چسبید و در آنجا آویزان ماند و تاب خورد.
    • - She dangled the sandwich bag in front of me and said, "if you want food, you must take your medicine."
    • - پاکت ساندویچ را جلوم تکان داد و گفت: «اگر غذا می‌خواهی باید دارویت را بخوری.»
    • - He spent his youth dangling after gamblers.
    • - در تمام دوران جوانی‌اش دور و بر قماربازها می‌پلکید.
    • - The promise of a big raise was dangled before him.
    • - با قول یک اضافه حقوق زیاد او را وسوسه کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد dangle

  1. verb suspend
    Synonyms: brandish, depend, droop, entice, flap, flaunt, flourish, hang, hang down, lure, sling, sway, swing, tantalize, tempt, trail, wave

Phrasal verbs

ارجاع به لغت dangle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dangle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dangle

لغات نزدیک dangle

پیشنهاد بهبود معانی