گذشتهی ساده:
brandishedشکل سوم:
brandishedسومشخص مفرد:
brandishesوجه وصفی حال:
brandishingزرق و برق دادن (شمشیر)، به اهتزاز درآوردن (شمشیر و تازیانه)، تکان دادن سلاح (از روی تهدید)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The victorious soldiers brandished their swords.
سربازان پیروز، شمشیرهای خود را در هوا تکان میدادند.
She was standing in front of the theatre brandishing the tickets.
جلو تئاتر ایستاده بود و بلیطها را سر دست تکان میداد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «brandish» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/brandish