فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Brandish

ˈbrændɪʃ ˈbrændɪʃ

گذشته‌ی ساده:

brandished

شکل سوم:

brandished

سوم‌شخص مفرد:

brandishes

وجه وصفی حال:

brandishing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive

زرق و برق دادن (شمشیر)، به اهتزاز درآوردن (شمشیر و تازیانه)، تکان دادن سلاح (از روی تهدید)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The victorious soldiers brandished their swords.

سربازان پیروز، شمشیرهای خود را در هوا تکان می‌دادند.

She was standing in front of the theatre brandishing the tickets.

جلو تئاتر ایستاده بود و بلیط‌ها را سر دست تکان می‌داد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد brandish

  1. verb flaunt, swing around
    Synonyms:
    show display exhibit expose parade sport flash raise swing gesture flaunt show off wield shake warn throw weight around trot out come on strong disport
    Antonyms:
    not show

ارجاع به لغت brandish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brandish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/brandish

لغات نزدیک brandish

پیشنهاد بهبود معانی