گذشتهی ساده:
raisedشکل سوم:
raisedسومشخص مفرد:
raisesشکل جمع:
raisesتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
raise a number by the power of another number
(ریاضی) عددی را به توان معینی رساندن
raise one's hopes (or fears or doubts etc.)
امید (یا ترس یا شک و ...) کسی را زیاد کردن
جمعآوری پول، جمعآوری کمک مالی، گردآوری اعانه
raise one's eyebrows (at something)
(نسبت به چیزی) اظهار شک یا شگفتی یا ناخشنودی کردن
raise one's hand to (or against) someone
(به منظور کتک زدن) دست خود را به سوی کسی بلند کردن
شر به پا کردن، غوغا به پا کردن، جاروجنجال راه انداختن، قشرق راه انداختن، گرفتاری ایجاد کردن، دردسر ایجاد کردن
1- (پوکر) توپ زدن 2- (مذاکرات یا دعویها) بر خواستههای خود افزودن، ادعای خود را زیادتر کردن
lift (or raise) oneself by the (or one's own) bootstraps
با کوشش خود (و بدون کمک دیگران) موفق شدن
lift (or raise) the curtain (on)
1- آغاز کردن یا شدن 2- آشکار کردن
1- شیطان را احضار کردن 2- (عامیانه) شادی و بزن و بکوب کردن
ابرو بالا کشیدن (به نشان شگفتی یا ناباوری یا ناخشنودی)
اذیت کردن، گرفتاری درست کردن، بهم زدن
lift (or raise) a finger (or hand) to do something
(عامیانه- معمولاً در جملهی منفی) در انجام کاری کمک کردن
(عامیانه) 1- (از خشم یا شادی و غیره) سروصدا به پا کردن 2- (شدیداً) شکایت کردن، (بلند) شکوه کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «raise» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/raise