Mobilize

ˈmoʊbəlaɪz ˈməʊbəlaɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    mobilized
  • شکل سوم:

    mobilized
  • سوم‌شخص مفرد:

    mobilizes
  • وجه وصفی حال:

    mobilizing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adverb C1
بسیج کردن، تجهیز کردن، متحرک کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- mobilized artillery units
- واحدهای جنبای توپخانه، یگان‌های توپخانه متحرک
- if sorrow mobilizes its forces to shed lovers' blood...
- اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد...
- We have mobilized our reserve forces for overseas duty.
- ما نیروهای احتیاطی خود را برای مأموریت در فرادریاها بسیج کرده‌ایم.
- America mobilized its industry to help the Allies.
- امریکا صنایع خود را بسیج کرد تا به متفقین کمک کند.
- He mobilized support for the project.
- او برای آن طرح حمایت مردم را بسیج کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mobilize

  1. verb ready for action, movement
    Synonyms: activate, actuate, animate, assemble, call to arms, call up, catalyze, circulate, drive, gather, get ready, impel, make ready, marshal, muster, organize, prepare, propel, put in motion, rally, ready, set in motion, set off
    Antonyms: check, demobilize, end, halt, hold back, stop

ارجاع به لغت mobilize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mobilize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mobilize

لغات نزدیک mobilize

پیشنهاد بهبود معانی