گذشتهی ساده:
circulatedشکل سوم:
circulatedسومشخص مفرد:
circulatesوجه وصفی حال:
circulatingبخشنامه کردن، به دورمحور گشتن، منتشر شدن
گردش کردن، به گردش در آوردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Blood circulates in the body.
خون در بدن گردش میکند.
the circulatory system
دستگاه گردش خون
This fan circulates the air throughout the apartment.
این پنکه هوا را در تمام آپارتمان به جریان میاندازد.
He was circulating among the guests and greeting every one.
او در میان مهمانان میگردید و از همه احوالپرسی میکرد.
The news quickly circulated around the city.
خبر به سرعت در شهر پراکنده شد.
This newspaper is circulated all over the country.
این روزنامه در تمام کشور پخش میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «circulate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/circulate