فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Circulate

ˈsɜrːkjəleɪt ˈsɜːkjəleɪt

گذشته‌ی ساده:

circulated

شکل سوم:

circulated

سوم‌شخص مفرد:

circulates

وجه وصفی حال:

circulating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb C1

بخشنامه کردن، به دورمحور گشتن، منتشر شدن

گردش کردن، به گردش در آوردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

Blood circulates in the body.

خون در بدن گردش می‌کند.

the circulatory system

دستگاه گردش خون

نمونه‌جمله‌های بیشتر

This fan circulates the air throughout the apartment.

این پنکه هوا را در تمام آپارتمان به جریان می‌اندازد.

He was circulating among the guests and greeting every one.

او در میان مهمانان می‌گردید و از همه احوال‌پرسی می‌کرد.

The news quickly circulated around the city.

خبر به سرعت در شهر پراکنده شد.

This newspaper is circulated all over the country.

این روزنامه در تمام کشور پخش می‌شود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد circulate

  1. verb make known
    Synonyms:
    publish issue report spread publicize broadcast distribute disseminate propagate diffuse promulgate bring out radiate disperse exchange strew interview troll
  1. verb flow
    Synonyms:
    move around travel wander go about get around get about rotate revolve gyrate circle mill around radiate mobilize actuate fly about set off
    Antonyms:
    block

Collocations

circulating capital

سرمایه‌ی در گردش

سرمایه‌ی در گردش، سرمایه‌ی جاری

لغات هم‌خانواده circulate

  • verb - transitive
    circle, circulate

ارجاع به لغت circulate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «circulate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/circulate

لغات نزدیک circulate

پیشنهاد بهبود معانی