Circulate

ˈsɜrːkjəleɪt ˈsɜːkjəleɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    circulated
  • شکل سوم:

    circulated
  • سوم‌شخص مفرد:

    circulates
  • وجه وصفی حال:

    circulating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb C1
بخشنامه کردن، به دورمحور گشتن، منتشر شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
adverb
گردش کردن، به گردش در آوردن
- Blood circulates in the body.
- خون در بدن گردش می‌کند.
- the circulatory system
- دستگاه گردش خون
- This fan circulates the air throughout the apartment.
- این پنکه هوا را در تمام آپارتمان به جریان می‌اندازد.
- He was circulating among the guests and greeting every one.
- او در میان مهمانان می‌گردید و از همه احوال‌پرسی می‌کرد.
- The news quickly circulated around the city.
- خبر به سرعت در شهر پراکنده شد.
- This newspaper is circulated all over the country.
- این روزنامه در تمام کشور پخش می‌شود.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد circulate

  1. verb make known
    Synonyms: bring out, broadcast, diffuse, disperse, disseminate, distribute, exchange, interview, issue, promulgate, propagate, publicize, publish, radiate, report, spread, strew, troll
  2. verb flow
    Synonyms: actuate, circle, fly about, get about, get around, go about, gyrate, mill around, mobilize, move around, radiate, revolve, rotate, set off, travel, wander
    Antonyms: block

Collocations

  • circulating capital

    سرمایه‌ی در گردش

    سرمایه‌ی در گردش، سرمایه‌ی جاری

لغات هم‌خانواده circulate

ارجاع به لغت circulate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «circulate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/circulate

لغات نزدیک circulate

پیشنهاد بهبود معانی