گذشتهی ساده:
wanderedشکل سوم:
wanderedسومشخص مفرد:
wandersوجه وصفی حال:
wanderingپرسه زدن، پلکیدن، راه رفتن، ول گشتن، بیهدف راه رفتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
to wander about the city
در شهر پرسه زدن
She went for a little wander round the park.
رفت تا کمی اطراف پارک راه برود.
The people were wandering in the park.
مردم در پارک راه میرفتند.
(از راه یا محدوده) منحرف شدن، خارج شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to wander from a trail
از کوره راه خارج شدن
گمراه شدن، دچار لغزش شدن، در اشتباه بودن، خبط کردن، از راه به در شدن، منحرف شدن
to wander off into sin and eternal damnation
به ورطهی گناه و لعنت ابدی کشیده شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wander» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wander