گذشتهی ساده:
veeredشکل سوم:
veeredسومشخص مفرد:
veersوجه وصفی حال:
veeringتغییر جهت دادن، تغییر عقیده دادن، برگشت، گشت، انحراف، تغییر مسیر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The car skidded and veered to the left.
اتومبیل لیز خورد و رفت به سوی چپ.
The wind veered from the west to north-by-west.
جهت باد از شمال به شمال غرب تغییر کرد.
He is unlikely to veer from his wife's views.
بعید است که او از عقاید زنش عدول کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «veer» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/veer