فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Swerve

swɜːrv swɜːv

گذشته‌ی ساده:

swerved

شکل سوم:

swerved

سوم‌شخص مفرد:

swerves

وجه وصفی حال:

swerving

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb

منحرف شدن، عدول کردن، طفره زدن، کج شدن، منحرف کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The car swerved to the left and fell into the river.

اتومبیل ناگهان به چپ پیچید و افتاد توی رودخانه.

He swung the car to the right and that swerve saved Rustam's life.

او اتومبیل را به سمت راست چرخاند و آن ویراژ جان رستم را نجات داد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد swerve

  1. verb turn aside, often to avoid collision
    Synonyms:
    turn move shift deviate deflect depart veer bend stray wander diverge incline skew swing sidestep depart from err waver dip lurch skid sideslip sheer get off course go off course tack train off wind slue sheer off
    Antonyms:
    straighten

ارجاع به لغت swerve

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «swerve» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/swerve

لغات نزدیک swerve

پیشنهاد بهبود معانی