فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Swerve

swɜːrv swɜːv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    swerved
  • شکل سوم:

    swerved
  • سوم شخص مفرد:

    swerves
  • وجه وصفی حال:

    swerving

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adverb
    منحرف شدن، عدول کردن، طفره زدن، کج شدن، منحرف کردن
    • - The car swerved to the left and fell into the river.
    • - اتومبیل ناگهان به چپ پیچید و افتاد توی رودخانه.
    • - He swung the car to the right and that swerve saved Rustam's life.
    • - او اتومبیل را به سمت راست چرخاند و آن ویراژ جان رستم را نجات داد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد swerve

  1. verb turn aside, often to avoid collision
    Synonyms: bend, deflect, depart, depart from, deviate, dip, diverge, err, get off course, go off course, incline, lurch, move, sheer, sheer off, shift, sideslip, sidestep, skew, skid, slue, stray, swing, tack, train off, turn, veer, wander, waver, wind
    Antonyms: straighten

ارجاع به لغت swerve

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «swerve» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/swerve

لغات نزدیک swerve

پیشنهاد بهبود معانی