گذشتهی ساده:
swervedشکل سوم:
swervedسومشخص مفرد:
swervesوجه وصفی حال:
swervingمنحرف شدن، عدول کردن، طفره زدن، کج شدن، منحرف کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The car swerved to the left and fell into the river.
اتومبیل ناگهان به چپ پیچید و افتاد توی رودخانه.
He swung the car to the right and that swerve saved Rustam's life.
او اتومبیل را به سمت راست چرخاند و آن ویراژ جان رستم را نجات داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «swerve» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/swerve