گذشتهی ساده:
strayedشکل سوم:
strayedسومشخص مفرد:
straysوجه وصفی حال:
strayingشکل جمع:
straysسرگردان، ولگردی، ولگرد، رهگذر، جانور بیصاحب، آواره کردن، سرگردان شدن، منحرف شدن، گمراه شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the lambs that strayed were attacked by wolves
برههایی که از گله جدا شده بودند، گرگها به آنها حمله کردند
closing the door so that cattle will not stray
بستن در برای اینکه احشام فرار نکنند
those who stray from the path of truth
آنانکه از جادهی حقیقت منحرف میشوند
do not stray from your role as teacher and guide!
نقش خود بهعنوان معلم و راهنما را رها مکن!
keep to your topic and do not stray!
دنبال موضوعت را بگیر و منحرف نشو!
a stray sheep
گوسفند گمشده
a stray dog
سگ ولگرد
stray field
میدان هرز
a few stray words
کلمات معدود و جسته و گریخته
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stray» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stray