فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Straggle

ˈstræɡl ˈstræɡl

گذشته‌ی ساده:

straggled

شکل سوم:

straggled

سوم‌شخص مفرد:

straggles

وجه وصفی حال:

straggling

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive

به هر طرف پراکنده شدن، به هر سو روانه شدن (بوته و مو و غیره)، درهم‌برهم بودن، ژولیده بودن، آشفته بودن (مو)، پخش‌وپلا بودن، پراکنده بودن (درخت و خانه و غیره)، نامنظم رشد کردن (دهکده)

The wind caused her hair to straggle across her face.

باد باعث شد موهایش روی صورتش به هر سو روانه شود.

The long grass in the field began to straggle as the wind blew through it.

با وزش باد در مزرعه، علف‌های بلند در مزرعه شروع به هر طرف پراکنده شدن کردند.

verb - intransitive

به طور پراکنده حرکت کردن، جدا افتادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Defeated soldiers straggled back into camp.

سربازان شکست‌خورده به‌طور پراکنده به اردوگاه برگشتند.

stay with the group, don't straggle!

با دیگران بمان، از دسته جدا نشو!

noun

گروه پراکنده، دسته‌ی ناهماهنگ

The straggle of books on the shelf were messy and disorganized.

دسته‌ی ناهماهنگ کتاب‌های روی قفسه به‌هم‌ریخته و آشفته بودند.

The children formed a straggle as they walked to school.

بچه‌ها وقتی که به مدرسه می‌رفتند، گروهی پراکنده را شکل دادند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد straggle

  1. verb wander, stray
    Synonyms:
    ramble roam stray meander rove drift loiter dawdle lag trail tail range poke poke around maunder be late spread string out straddle scramble
    Antonyms:
    hurry rush run

ارجاع به لغت straggle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «straggle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/straggle

لغات نزدیک straggle

پیشنهاد بهبود معانی