فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Straggly

ˈstræɡli ˈstræɡli

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

پراکنده، نامنظم، نامرتب، پخش‌وپلا، درهم‌برهم، آشفته، ژولیده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The old book had straggly pages.

کتاب قدیمی صفحه‌هایی آشفته داشت.

The old man's beard was straggly.

ریش پیرمرد ژولیده است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد straggly

  1. adjective rambling
    Synonyms:
    sprawling straggling roving irregular hiking
  1. adjective untidy
    Synonyms:
    messy tangled dispersed

ارجاع به لغت straggly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «straggly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/straggly

لغات نزدیک straggly

پیشنهاد بهبود معانی