گذشتهی ساده:
straddledشکل سوم:
straddledسومشخص مفرد:
straddlesوجه وصفی حال:
straddlingگشاد نشستن، گشاد ایستادن، گشادگشاد راه رفتن، سوار شدن، میان دو پا قراردادن، گشادنشینی، گشادبازی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to straddle a motorcycle
سوار موتور سیکلت شدن
to straddle a horse
بر اسب نشستن
to straddle a fence
پاها را در طرفین نرده قرار دادن
Parviz slept straddling in bed.
پرویز با لنگهای باز در بستر خوابیده بود.
to straddle a political issue
در یک موضوع سیاسی جهتگیری نکردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «straddle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/straddle