اندازه، ظرفیت، وجب، یک وجب، مدت معین، فاصله معین، وجب کردن، اندازه گرفتن، پل بستن، طاق بستن
محدوده، گستردگی، پوشش
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Each span of the bridge is forty meters wide.
هر یک از دهانههای پل چهل متر پهنا دارد.
the span of an arch
فراخنای طاق ضربی (فاصلهی از ستونبهستون)
a bridge of four spans
پل دارای چهار دهانه
the span of a person's life
دوران زندگانی یک شخص
Students' attention span is short.
مدتزمانی که دانشآموزان میتوانند فکر خود را متمرکز کنند، کوتاه است.
a bridge that spans Karoon
پلی که از روی کارون رد میشود
to span a hall with an arch
روی تالار طاقی ضربی زدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «span» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/span