فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Span

spæn spæn

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb C1

اندازه، ظرفیت، وجب، یک وجب، مدت معین، فاصله معین، وجب کردن، اندازه گرفتن، پل بستن، طاق بستن

noun verb - transitive adverb

محدوده، گستردگی، پوشش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

Each span of the bridge is forty meters wide.

هر یک از دهانه‌های پل چهل متر پهنا دارد.

the span of an arch

فراخنای طاق ضربی (فاصله‌ی از ستون‌به‌ستون)

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a bridge of four spans

پل دارای چهار دهانه

the span of a person's life

دوران زندگانی یک شخص

Students' attention span is short.

مدت‌زمانی که دانش‌آموزان می‌توانند فکر خود را متمرکز کنند، کوتاه است.

a bridge that spans Karoon

پلی که از روی کارون رد می‌شود

to span a hall with an arch

روی تالار طاقی ضربی زدن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد span

  1. noun distance, duration
    Synonyms:
    space time period interval length amount extent measure reach stretch compass term spell spread
  1. verb stretch over
    Synonyms:
    connect extend cross cover reach link pass over go across traverse bridge range arch ford vault
    Antonyms:
    shorten compress condense concentrate

ارجاع به لغت span

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «span» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/span

لغات نزدیک span

پیشنهاد بهبود معانی