با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Span

spæn spæn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive adverb C1
    اندازه، ظرفیت، وجب، یک وجب، مدت معین، فاصله معین، وجب کردن، اندازه گرفتن، پل بستن، طاق بستن
  • noun verb - transitive adverb
    محدوده، گستردگی، پوشش
    • - Each span of the bridge is forty meters wide.
    • - هر یک از دهانه‌های پل چهل متر پهنا دارد.
    • - the span of an arch
    • - فراخنای طاق ضربی (فاصله‌ی از ستون‌به‌ستون)
    • - a bridge of four spans
    • - پل دارای چهار دهانه
    • - the span of a person's life
    • - دوران زندگانی یک شخص
    • - Students' attention span is short.
    • - مدت‌زمانی که دانش‌آموزان می‌توانند فکر خود را متمرکز کنند، کوتاه است.
    • - a bridge that spans Karoon
    • - پلی که از روی کارون رد می‌شود
    • - to span a hall with an arch
    • - روی تالار طاقی ضربی زدن
    نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد span

  1. noun distance, duration
    Synonyms: amount, compass, extent, interval, length, measure, period, reach, space, spell, spread, stretch, term, time
    Antonyms: extreme
  2. verb stretch over
    Synonyms: arch, bridge, connect, cover, cross, extend, ford, go across, link, pass over, range, reach, traverse, vault
    Antonyms: compress, concentrate, condense, shorten

ارجاع به لغت span

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «span» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/span

لغات نزدیک span

پیشنهاد بهبود معانی