آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۴ آبان ۱۴۰۴

    Length

    leŋθ leŋθ

    شکل جمع:

    lengths

    معنی length | جمله با length

    noun countable uncountable B1

    درازا، طول

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    The room's length is six and its width is four meters.

    درازای اتاق شش متر و پهنای آن چهارمتر است.

    He ran the length of the street.

    او طول خیابان را دوید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He was standing at arm's length from me.

    او در فاصله کمی از من ایستاده بود.

    noun countable

    تکه، قطعه، رشته، بند، یک طول، بخش، قواره

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    He found a length of wood that was perfect for making a handle.

    او تکه‌ای چوب پیدا کرد که برای ساختن دسته کاملاً مناسب بود.

    A length of wire was hanging from the ceiling.

    رشته‌ای سیم از سقف آویزان بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a length of cloth

    یک قواره پارچه

    a length of plastic pipe

    یک تکه لوله‌ی پلاستیکی

    a short length of colored film

    یک بخش کوتاه از فیلم رنگی

    noun countable

    ورزش طول، فاصله به اندازه‌ی یک طول (اسب یا قایق)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    My horse was ahead of the other horse by three lengths.

    اسب من سه برابر درازای خود از اسب دیگر جلو بود.

    He lost the race by half a length.

    او با اختلاف نیم طول مسابقه را باخت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to win a boat race by two lengths

    مسابقه‌ی قایقرانی را به طول دو درازای قایق بردن

    noun countable

    طول استخر (از ابتدا تا انتهای استخر)

    I managed to swim ten lengths without stopping.

    توانستم ده طول استخر را بدون توقف شنا کنم.

    He swam two lengths underwater before coming up for air.

    او دو طول استخر را زیر آب شنا کرد و سپس برای نفس کشیدن بالا آمد.

    noun countable uncountable

    ورزش (کریکت) طول پرتاب

    The bowler found the perfect length to trouble the batsman.

    پرتاب‌کننده طول مناسبی پیدا کرد تا ضربه‌زننده را به دردسر بیندازد.

    That ball was a good length, just short enough to make the batsman uncertain.

    آن توپ طول خوبی داشت، به اندازه‌ای کوتاه که ضربه‌زننده را مردد کند.

    noun countable B2

    مدت، زمان، طول

    The length of his speech tired me out.

    طولانی بودن نطق او مرا خسته کرد.

    In America, the length of high school is standardized at four years.

    در امریکا طول زمان دبیرستان چهار سال تعیین شده‌است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    What was the length of your imprisonment?

    مدت زندانی بودن شما چقدر بود؟

    the length of the journey

    طول سفر

    the "i" in "bride" has greater length than the "i" in "bright"

    «i» در واژه‌ی «bride» کشش بیشتری دارد تا «i» در «bright»

    noun countable uncountable C1

    بلندی، حجم، طول (نوشتار)

    Please check the length of your article before submitting it.

    لطفاً قبل‌از ارسال، طول مقاله‌تان را بررسی کنید.

    His novel was twice the length of mine.

    رمان او دو برابر رمان من حجم داشت.

    suffix

    (length-) به طولِ، تا (رسیدن به سطحی مشخص)

    The cape was waist-length and made of dark velvet.

    شنل تا کمر بود و از مخمل تیره دوخته شده بود.

    He has shoulder-length hair.

    موهایش تا روی شانه می‌رسد.

    suffix

    (length-) طول (تا حد مشخص‌شده)

    The documentary was later made into a full-length feature.

    مستند بعداً به فیلم بلند تبدیل شد.

    The director decided to shoot a short-length version of the film.

    کارگردان تصمیم گرفت نسخه‌ای کوتاه از فیلم بسازد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد length

    1. noun extent of object, distance, time
      Synonyms:
      space range period span extent compass breadth measure section stretch limit quantity interval duration dimension radius longitude diameter portion expansion reach magnitude continuance piece term width height mileage realm orbit longness year ranginess tallness remoteness linearity lastingness elongation loftiness expanse spaciousness stride season endlessness lengthiness protractedness extensiveness segment panorama purview
      Antonyms:
      height

    Collocations

    at full length

    دراز کشیده، با تمام قد یا طول، در تمام درازا

    measure one's length

    (لباس) خیاط‌دوخته (در برابر: آماده یا پیش‌دوخته شده)، دوخته شده به اندازه‌ی شخص

    shoulder-length hair

    موی تا سر شانه

    unit of length

    واحد طول

    Idioms

    at length

    1- پس از مدتی مدید، بالأخره 2- تماماً، کلی

    go to any length

    به هر قیمتی که شده کاری را انجام دادن، از هر اقدامی فرو گذار نکردن

    keep at arm's length

    از کسی دوری کردن، (به کسی) نزدیک نشدن

    at arm's length

    دور از

    لغات هم‌خانواده length

    • noun
      length
    • adjective
      lengthy
    • verb - transitive
      lengthen
    • adverb
      lengthwise, lengthways

    سوال‌های رایج length

    شکل جمع length چی میشه؟

    شکل جمع length در زبان انگلیسی lengths است.

    ارجاع به لغت length

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «length» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/length

    لغات نزدیک length

    • - lender
    • - lending library
    • - length
    • - lengthen
    • - lengthening
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    oleate safecracker fluffy gutter press dislikable by default misogynistic miss the boat moisturize molasses monetary monetization moon over more or less motherless مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.