شکل جمع:
lengthsدرازا، طول
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کاربردی فوق متوسط
The room's length is six and its width is four meters.
درازای اتاق شش متر و پهنای آن چهارمتر است.
He ran the length of the street.
او طول خیابان را دوید.
He was standing at arm's length from me.
او در فاصله کمی از من ایستاده بود.
تکه، قطعه، رشته، بند، یک طول، بخش، قواره
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He found a length of wood that was perfect for making a handle.
او تکهای چوب پیدا کرد که برای ساختن دسته کاملاً مناسب بود.
A length of wire was hanging from the ceiling.
رشتهای سیم از سقف آویزان بود.
a length of cloth
یک قواره پارچه
a length of plastic pipe
یک تکه لولهی پلاستیکی
a short length of colored film
یک بخش کوتاه از فیلم رنگی
ورزش طول، فاصله به اندازهی یک طول (اسب یا قایق)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ورزش
My horse was ahead of the other horse by three lengths.
اسب من سه برابر درازای خود از اسب دیگر جلو بود.
He lost the race by half a length.
او با اختلاف نیم طول مسابقه را باخت.
to win a boat race by two lengths
مسابقهی قایقرانی را به طول دو درازای قایق بردن
طول استخر (از ابتدا تا انتهای استخر)
I managed to swim ten lengths without stopping.
توانستم ده طول استخر را بدون توقف شنا کنم.
He swam two lengths underwater before coming up for air.
او دو طول استخر را زیر آب شنا کرد و سپس برای نفس کشیدن بالا آمد.
ورزش (کریکت) طول پرتاب
The bowler found the perfect length to trouble the batsman.
پرتابکننده طول مناسبی پیدا کرد تا ضربهزننده را به دردسر بیندازد.
That ball was a good length, just short enough to make the batsman uncertain.
آن توپ طول خوبی داشت، به اندازهای کوتاه که ضربهزننده را مردد کند.
مدت، زمان، طول
The length of his speech tired me out.
طولانی بودن نطق او مرا خسته کرد.
In America, the length of high school is standardized at four years.
در امریکا طول زمان دبیرستان چهار سال تعیین شدهاست.
What was the length of your imprisonment?
مدت زندانی بودن شما چقدر بود؟
the length of the journey
طول سفر
the "i" in "bride" has greater length than the "i" in "bright"
«i» در واژهی «bride» کشش بیشتری دارد تا «i» در «bright»
بلندی، حجم، طول (نوشتار)
Please check the length of your article before submitting it.
لطفاً قبلاز ارسال، طول مقالهتان را بررسی کنید.
His novel was twice the length of mine.
رمان او دو برابر رمان من حجم داشت.
(length-) به طولِ، تا (رسیدن به سطحی مشخص)
The cape was waist-length and made of dark velvet.
شنل تا کمر بود و از مخمل تیره دوخته شده بود.
He has shoulder-length hair.
موهایش تا روی شانه میرسد.
(length-) طول (تا حد مشخصشده)
The documentary was later made into a full-length feature.
مستند بعداً به فیلم بلند تبدیل شد.
The director decided to shoot a short-length version of the film.
کارگردان تصمیم گرفت نسخهای کوتاه از فیلم بسازد.
دراز کشیده، با تمام قد یا طول، در تمام درازا
(لباس) خیاطدوخته (در برابر: آماده یا پیشدوخته شده)، دوخته شده به اندازهی شخص
موی تا سر شانه
واحد طول
1- پس از مدتی مدید، بالأخره 2- تماماً، کلی
به هر قیمتی که شده کاری را انجام دادن، از هر اقدامی فرو گذار نکردن
از کسی دوری کردن، (به کسی) نزدیک نشدن
دور از
شکل جمع length در زبان انگلیسی lengths است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «length» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/length