با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Length

leŋθ leŋθ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    lengths

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun B1
    درازا، طول
  • noun
    درازا، طول، قد، درجه، مدت
    • - The room's length is six and its width is four meters.
    • - درازای اتاق شش متر و پهنای آن چهارمتر است.
    • - He ran the length of the street.
    • - او طول خیابان را دوید.
    • - The length of his speech tired me out.
    • - طولانی بودن نطق او مرا خسته کرد.
    • - What was the length of your imprisonment?
    • - مدت زندانی شما چقدر بود؟
    • - In America, the length of high school is standardized at four years.
    • - در امریکا طول زمان دبیرستان چهار سال تعیین شده‌است.
    • - the length of the journey
    • - طول سفر
    • - a length of cloth
    • - یک قواره پارچه
    • - a length of plastic pipe
    • - یک تکه لوله‌ی پلاستیکی
    • - a short length of colored film
    • - یک بخش کوتاه از فیلم رنگی
    • - to win a boat race by two lengths
    • - مسابقه‌ی قایقرانی را به طول دو درازای قایق بردن
    • - My horse was ahead of the other horse by three lengths.
    • - اسب من سه برابر درازای خود از اسب دیگر جلو بود.
    • - He was standing at arm's length from me.
    • - او در فاصله کمی از من ایستاده بود.
    • - the "i" in "bride" has greater length than the "i" in "bright"
    • - «i» در واژه‌ی «bride» کشش بیشتری دارد تا «i» در «bright»
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد length

  1. noun extent of object, distance, time
    Synonyms: breadth, compass, continuance, diameter, dimension, duration, elongation, endlessness, expanse, expansion, extensiveness, height, interval, lastingness, lengthiness, limit, linearity, loftiness, longitude, longness, magnitude, measure, mileage, orbit, panorama, period, piece, portion, protractedness, purview, quantity, radius, range, ranginess, reach, realm, remoteness, season, section, segment, space, spaciousness, span, stretch, stride, tallness, term, unit, width, year
    Antonyms: height

Collocations

  • at full length

    دراز کشیده، با تمام قد یا طول، در تمام درازا

Idioms

  • at length

    1- پس از مدتی مدید، بالأخره 2- تماماً، کلی

  • go to any length

    به هر قیمتی که شده کاری را انجام دادن، از هر اقدامی فرو گذار نکردن

  • keep at arm's length

    از کسی دوری کردن، (به کسی) نزدیک نشدن

لغات هم‌خانواده length

ارجاع به لغت length

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «length» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/length

لغات نزدیک length

پیشنهاد بهبود معانی