جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Dimension

daɪˈmenʃn / / də- daɪˈmenʃn / / də-

معنی و نمونه‌جمله‌ها

countable

اندازه، بعد، اهمیت، ابعاد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

the fourth dimension

بعد چهارم

Flat surfaces have two dimensions: length and width.

چیزهای پهن (مسطح) دو فرامون دارند: طول و عرض.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

cubes have three dimensions: length, width, and depth

مکعب سه بعد دارد: طول و عرض و عمق

What are the dimensions of this box?

ابعاد این جعبه چقدر است؟

the vast dimensions of this disaster

ابعاد عظیم این فاجعه

the kind of music which is raised to the dimensions of sublime art

آن نوع موسیقی که به مقام هنر رفیع ارتقا یافته است

His political vision gives this play a dimension which is lacking in his other plays.

دید سیاسی او به این نمایش سویگانی (بعدی) می‌دهد که در نمایش‌های دیگر او وجود ندارد.

the dimension for speed is length divided by time

مایش سرعت عبارت ‌است از: طول تقسیم بر زمان

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dimension

noun proportions; range

Synonyms:

size extent scope range measurement magnitude proportions amplitude capacity volume reach scale measure length width height depth bulk largeness greatness bigness compass extension admeasurement dimensionality extensity importance

noun range

Synonyms:

extent scope reach size scale amplitude capacity measure measurement length width height depth volume magnitude proportion importance largeness greatness extension compass bulk bigness ambit dimensionality extensity

ارجاع به لغت dimension

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «dimension» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dimension

لغات نزدیک dimension

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!