گذشتهی ساده:
scopedشکل سوم:
scopedسومشخص مفرد:
scopesوجه وصفی حال:
scopingشکل جمع:
scopesگستره، محدوده، دامنه، حوزه
The documentary explores the scope of poverty in developing countries.
این مستند به بررسی گسترهی فقر در کشورهای درحالِتوسعه میپردازد.
The scope of this research paper is focused on the environmental impact of industrial pollution.
دامنهی این مقاله روی اثرات زیستمحیطی آلودگی صنعتی متمرکز شده است.
فرصت، مجال
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
There is considerable scope for initiative in this job.
در این شغل فرصت زیادی برای ابتکار وجود دارد.
The scope for growth in this company is immense.
مجال رشد در این شرکت بسیار زیاد است.
تلسکوپ
The astronomer studied the night sky through a powerful scope.
این ستارهشناس آسمان شب را با تلسکوپ قدرتمندی بررسی کرد.
With the scope, he could observe the planets in detail.
او با تلسکوپ میتوانست سیارات را با جزئیات رصد کند.
دوربین (تفنگ)
The hunter adjusted the scope on his rifle.
شکارچی دوربین تفنگش را تنظیم کرد.
The soldier attached the night vision scope to his weapon.
سرباز دوربین دید در شب را به سلاح خود وصل کرد.
میکروسکوپ
The scope revealed intricate details of the specimen.
میکروسکوپ جزئیات پیچیدهای از نمونه را نشان داد.
Using the scope, the scientist observed the cellular structure of the organism.
دانشمند با استفاده از میکروسکوپ ساختار سلولی ارگانیسم را مشاهده کرد.
پزشکی درونبین، آندوسکوپ
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
The doctor inserted the scope into the patient's body.
پزشک درونبین را وارد بدن بیمار کرد.
The scope's camera captured clear images of the internal organs.
دوربین آندوسکوپ تصاویر واضحی از اندامهای داخلی گرفت.
بررسی کردن (با دقت) (معمولاً با out میآید)
The detective scoped out the scene of the crime for any clues.
کارآگاه برای یافتن هرگونه سرنخ صحنهی جرم را بررسی کرد.
Our team scoped the market.
تیم ما بازار را بررسی کرد.
پزشکی بررسی کردن (اندامهای داخلی بدن) (با استفاده از آندوسکوپ)
The doctor decided to scope the patient's throat.
پزشک تصمیم گرفت گلوی بیمار را بررسی کند.
The surgeon will scope the patient's sinuses to determine the cause of the recurring infections.
جراح سینوسهای بیمار را بررسی خواهد کرد تا علت عفونتهای مکرر را مشخص کند.
طرحریزی کردن
The project manager scoped the timeline.
مدیر پروژه گاهشمار را طرحریزی کرد.
Before starting construction, the architect scoped the layout of the building.
پیش از شروع ساختوساز، معمار طرح ساختمان را طرحریزی کرد.
(اسمساز) -بین، -نما، -سکوپ
The scientist used a spectroscope to analyze the light emitted by the stars.
این دانشمند برای تجزیهوتحلیل نور ساطعشده از ستارهها از طیفبین استفاده کرد.
The microscope revealed intricate details of the tiny organisms.
میکروسکوپ جزئیات پیچیدهای از ارگانیسمهای کوچک را نشان داد.
قصد
His scope in life was to become a successful merchant.
قصدش در زندگی تبدیل شدن به یک تاجر موفق بود.
His sole scope in life was to acquire wealth and power.
تنها قصد او در زندگی کسب ثروت و قدرت بود.
با تلسکوپ دیدن
They scoped the night sky.
آسمان شب را با تلسکوپ دیدند.
The astronomer scoped the distant galaxy.
ستارهشناس کهکشان دوردست را با تلسکوپ دید.
به دوربین مجهّز کردن (تفنگ و غیره)
The hunter decided to scope his rifle.
شکارچی تصمیم گرفت تفنگش را به دوربین مجهّز کند.
He scoped his rifle before heading out for hunting.
قبل از اینکه برای شکار حرکت کند، تفنگش را به دوربین مجهّز کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «scope» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scope