آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۵ تیر ۱۴۰۳

    Scope

    skoʊp skəʊp

    گذشته‌ی ساده:

    scoped

    شکل سوم:

    scoped

    سوم‌شخص مفرد:

    scopes

    وجه وصفی حال:

    scoping

    شکل جمع:

    scopes

    معنی scope | جمله با scope

    noun uncountable C1

    گستره، محدوده، دامنه، حوزه

    The documentary explores the scope of poverty in developing countries.

    این مستند به بررسی گستره‌ی فقر در کشورهای درحالِ‌توسعه می‌پردازد.

    The scope of this research paper is focused on the environmental impact of industrial pollution.

    دامنه‌ی این مقاله روی اثرات زیست‌محیطی آلودگی صنعتی متمرکز شده است.

    noun uncountable C2

    فرصت، مجال

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    There is considerable scope for initiative in this job.

    در این شغل فرصت زیادی برای ابتکار وجود دارد.

    The scope for growth in this company is immense.

    مجال رشد در این شرکت بسیار زیاد است.

    noun countable

    تلسکوپ

    The astronomer studied the night sky through a powerful scope.

    این ستاره‌شناس آسمان شب را با تلسکوپ قدرتمندی بررسی کرد.

    With the scope, he could observe the planets in detail.

    او با تلسکوپ می‌توانست سیارات را با جزئیات رصد کند.

    noun countable

    دوربین (تفنگ)

    The hunter adjusted the scope on his rifle.

    شکارچی دوربین تفنگش را تنظیم کرد.

    The soldier attached the night vision scope to his weapon.

    سرباز دوربین دید در شب را به سلاح خود وصل کرد.

    noun countable

    میکروسکوپ

    The scope revealed intricate details of the specimen.

    میکروسکوپ جزئیات پیچیده‌ای از نمونه را نشان داد.

    Using the scope, the scientist observed the cellular structure of the organism.

    دانشمند با استفاده از میکروسکوپ ساختار سلولی ارگانیسم را مشاهده کرد.

    noun countable

    پزشکی درون‌بین، آندوسکوپ

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

    مشاهده

    The doctor inserted the scope into the patient's body.

    پزشک درون‌بین را وارد بدن بیمار کرد.

    The scope's camera captured clear images of the internal organs.

    دوربین آندوسکوپ تصاویر واضحی از اندام‌های داخلی گرفت.

    verb - transitive

    بررسی کردن (با دقت) (معمولاً با out می‌آید)

    The detective scoped out the scene of the crime for any clues.

    کارآگاه برای یافتن هرگونه سرنخ صحنه‌ی جرم را بررسی کرد.

    Our team scoped the market.

    تیم ما بازار را بررسی کرد.

    verb - transitive

    پزشکی بررسی کردن (اندام‌‌های داخلی بدن) (با استفاده از آندوسکوپ)

    The doctor decided to scope the patient's throat.

    پزشک تصمیم گرفت گلوی بیمار را بررسی کند.

    The surgeon will scope the patient's sinuses to determine the cause of the recurring infections.

    جراح سینوس‌های بیمار را بررسی خواهد کرد تا علت عفونت‌های مکرر را مشخص کند.

    verb - transitive

    طرح‌ریزی کردن

    The project manager scoped the timeline.

    مدیر پروژه گاه‌شمار را طرح‌ریزی کرد.

    Before starting construction, the architect scoped the layout of the building.

    پیش از شروع ساخت‌وساز، معمار طرح ساختمان را طرح‌ریزی کرد.

    suffix

    (اسم‌ساز) -بین، -نما، -سکوپ

    The scientist used a spectroscope to analyze the light emitted by the stars.

    این دانشمند برای تجزیه‌وتحلیل نور ساطع‌شده از ستاره‌ها از طیف‌بین استفاده کرد.

    The microscope revealed intricate details of the tiny organisms.

    میکروسکوپ جزئیات پیچیده‌ای از ارگانیسم‌های کوچک را نشان داد.

    noun

    قصد

    His scope in life was to become a successful merchant.

    قصدش در زندگی تبدیل شدن به یک تاجر موفق بود.

    His sole scope in life was to acquire wealth and power.

    تنها قصد او در زندگی کسب ثروت و قدرت بود.

    verb - transitive

    با تلسکوپ دیدن

    They scoped the night sky.

    آسمان شب را با تلسکوپ دیدند.

    The astronomer scoped the distant galaxy.

    ستاره‌شناس کهکشان دوردست را با تلسکوپ دید.

    verb - transitive

    به دوربین مجهّز کردن (تفنگ و غیره)

    The hunter decided to scope his rifle.

    شکارچی تصمیم گرفت تفنگش را به دوربین مجهّز کند.

    He scoped his rifle before heading out for hunting.

    قبل از اینکه برای شکار حرکت کند، تفنگش را به دوربین مجهّز کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد scope

    1. noun extent or range of something
      Synonyms:
      area space reach extent radius span field compass latitude capacity amplitude breadth room margin liberty freedom play orbit ambit purview extension opportunity outlook leeway sphere run wideness fullness comprehensiveness field of reference elbow room confines

    سوال‌های رایج scope

    گذشته‌ی ساده scope چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده scope در زبان انگلیسی scoped است.

    شکل سوم scope چی میشه؟

    شکل سوم scope در زبان انگلیسی scoped است.

    شکل جمع scope چی میشه؟

    شکل جمع scope در زبان انگلیسی scopes است.

    وجه وصفی حال scope چی میشه؟

    وجه وصفی حال scope در زبان انگلیسی scoping است.

    سوم‌شخص مفرد scope چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد scope در زبان انگلیسی scopes است.

    ارجاع به لغت scope

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «scope» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scope

    لغات نزدیک scope

    • - scooter
    • - scop
    • - scope
    • - scopolamine
    • - scopula
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.