آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Space

    speɪs speɪs

    گذشته‌ی ساده:

    spaced

    شکل سوم:

    spaced

    سوم‌شخص مفرد:

    spaces

    وجه وصفی حال:

    spacing

    شکل جمع:

    spaces

    معنی space | جمله با space

    noun countable A2

    فضا، وسعت، جا

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    to travel in space

    در فضا سفر کردن

    infinite space

    فضای لایتناهی، سپهر بی‌پایان

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    each country's air space

    فضای هوایی هر کشور

    spaceship

    فضاناو، سپهرناو

    space creatures

    موجودات فضایی

    We have to make space for the new table.

    باید برای میز تازه جا باز کنیم.

    parking space

    جای پارک کردن (اتومبیل)

    There is not enough space on the shelf for all my books.

    در طاقچه جای کافی برای همه‌ی کتاب‌های من نیست.

    We are short of space.

    از نظر جا در مضیقه هستیم.

    In a space of twenty kilometers the road rises fifty meters.

    در یک مسافت بیست‌کیلومتری ارتفاع جاده پنجاه متر زیاد می‌شود.

    during the space of only five years

    در یک مدت زمان فقط پنج سال

    A space of one dimension is a line and of two dimensions is a plane.

    فضای یک بعدی از یک خط و فضای دو بعدی از یک صفحه تشکیل شده است.

    verb - transitive

    فاصله گذاشتن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    Space out the lines so that the whole page is filled.

    فاصله‌ی سطرها را بیشتر کن تا همه‌ی صفحه پر شود.

    Space the desks two meters apart.

    میزها را به فاصله‌ی دو متری از هم قرار بده.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    irregularly-spaced houses

    خانه‌هایی که از هم به یک فاصله نبودند

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد space

    1. noun room, scope
      Synonyms:
      area extent range field scope reach capacity spread tract distance stretch zone location spot volume expansion breadth margin territory interval compass amplitude play blank slot gap arena leeway headroom elbowroom extension headway omission turf spaciousness sphere lacuna infinity
    1. noun time interval
      Synonyms:
      time period duration spell term while span stretch season bit

    Phrasal verbs

    space out

    حواس‌پرت شدن، در فکر فرو رفتن، تمرکز را از دست دادن، گیج زدن، در هپروت رفتن

    Collocations

    empty space

    جای خالی، مکان خالی، صندلی خالی

    floor space

    فضای اشکوب

    open space

    فضای باز، جای باز

    سوال‌های رایج space

    گذشته‌ی ساده space چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده space در زبان انگلیسی spaced است.

    شکل سوم space چی میشه؟

    شکل سوم space در زبان انگلیسی spaced است.

    شکل جمع space چی میشه؟

    شکل جمع space در زبان انگلیسی spaces است.

    وجه وصفی حال space چی میشه؟

    وجه وصفی حال space در زبان انگلیسی spacing است.

    سوم‌شخص مفرد space چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد space در زبان انگلیسی spaces است.

    ارجاع به لغت space

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «space» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/space

    لغات نزدیک space

    • - sp ht
    • - spa
    • - space
    • - space age
    • - space bar
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.