شکل جمع:
durationsمدت، طی، طول، مدتزمان
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
His stay was of short duration.
اقامت او کوتاهمدت بود.
Of what duration?
در طول چه مدتی؟
The duration of the movie was two hours.
مدتزمان فیلم دو ساعت بود.
for the duration of his life
در طول عمرش
دوام، تداوم، استمرار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The duration of their relationship lasted only a few months.
رابطهی آنها فقط چند ماه دوام داشت.
I couldn't believe the duration of the traffic jam on the highway.
نمیتوانستم تداوم ترافیک در بزرگراه را باور کنم.
1- (انگلیس - عامیانه) تا پایان جنگ 2- برای مدتی دراز
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «duration» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/duration